خدایابشکن این ایینه هارا

که من از دیدن ایینه سیرم

مرا روی خوشی از زندگی نیست

ولی از زنده ماندن نا گزیرم

از آن روزی که دانستم سخن چیست

همه گفتند:این دختر چه زشت است

کدامین مرد او را می پسندد؟

دریغا!دختری بی سرنوشت است

چودر ایینه بینم روی خود را

درآید ازدرم غم با سپاهی

سیه روزی نصیبم کردی اما

نبخشیدی مرا چشم سیاهی

**

خداوندا!خطاگفتم ببخشای

توبرمن سینه ای بی کینه دادای

مرا همراه رویی ناخوشایند

دلی روشن تر از آیینه دادی

مرا صورت پرستان خوار دارند

ولی سیرت پرستان می ستایند

میان سیرت و صورت خدایا!

دل زیبا به از رخسار زیباست

به پاس سیرت زیبا، کریما!

دلم بر زشتی صورت زیباست.